معمار اولین سازمان تروریستی تاریخبزرگ مرد با کنجکاوی و تردید او را برانداز کرد. ناشناس خرقه پوش خود را نزدیک تر کرد و خم شد، انگار می خواست آهسته چیزی بگوید. نگاه هر دو به هم گره خورد، - بزرگ مرد با کنجکاوی و تردید او را برانداز کرد. ناشناس خرقه پوش خود را نزدیک تر کرد و خم شد، انگار می خواست آهسته چیزی بگوید. نگاه هر دو به هم گره خورد، دست مرد صوفی نما در خرقه اش پنهان بود، اما حالتش ایمان راسخ و جسارت او را نمایان می کرد. لحظه ای زمان ایستاد. گویی هر دو می دانستند چه در پیش است. به ناگاه دست مرد از خرقه بیرون جهید و بالا رفت. به گزارش ایسنا، به نقل از فرارو- شب سرد پاییزی، دامنه های دل انگیز نهاوند را در پهنه ی غرب ایران دربر گرفته بود. نسیمی ملایم در میان علف های خشک و برگ های رنگ باخته ی درختان پراکنده می پیچید و آنها را نوازش می داد. ماه نقره فام، خود را تا میانه ی آسمان بالا کشیده بود و با شکوهی خاموش، تماشاگر این آرامش جاودانه ی طبیعت بود. لرزش شعله های آتش، اینجا و آنجا سایه هایی مبهم بر روی چادرها می افکند. گاه وبیگاه صدای قدم های نگهبانی یا زمزمه ای کوتاه در میان تاریکی، سکوت اطراقگاه را می شکست. در میان محوطه، قامت افراشته پیرمردی با ردای بلند در کنار کجاوه اش به چشم می آمد که به آرامی با یکی از همراهان سخن می گفت. برچسب ها: خرقه - سازمان تروریستی - کنجکاوی - نزدیک - زمان - تروریستی - میان |
آخرین اخبار سرویس: |